در این مطلب با ویرایش داستان تاریخی و مذهبی اشاره ای خواهم کرد به وقایع حال حاضر حوزه های فناوری ایران.

حضرت علی(علیه السلام) خطاب به فرزند گرامیشان: قضایای گذشته را چراغ راه آینده کن و از رهگذر گذشته به آینده استدلال کن، چه حوادث عالم شبیه یکدیگرند و وقتی در گذشته حاثه ایی اتفاق افتاده باشد شبیه آن در آینده نیز اتفاق خواهد افتاد اگر در گذشته دقّت کنی می توانی از آن عبرت بگیری.

(نهج البلاغه نامه ۳۱ )

نقل کرده اند که روزی در مجلس ایران سخن از اولین نفوذ ایرانی-اسلامی به میان آمد، در آن مجلس تاریخچه نخستین شبکه هایی که در آنها شعارهای ایرانی-اسلامی نقش بسته چنین مطرح شد:

در آغاز، فناوری ها از جانب غربی به مملکت ایرانی-اسلامی وارد می شد، در آن روزگار بیشتر مردم کشور های همسایه غیر مسلمان یا مسلمانان سکولار بودند و رفیق غربی ها به حساب می آمدند.از این رو، نگرش و تولید محصولات فناورانه به ویژه نرم‌افزار ها مبتنی بر دیدگاه سکولار و ضد دینی بود.

این فناوری ها در جامعه ایرانی-اسلامی از آغاز تا کمی بعد از انقلاب اسلامی رواج داشت تا این که حاکمان ایدولوژیک ایران پس از تحقیق و بررسی متوجه شدند فناوری ها عموما دارای تضاد فرهنگی یا موجب تفرقه می شود، حاکم برآشفت و گفت: این شایسته نیست که در سرزمینی با پیشینه چندین هزار ساله و همراه با باور به دین اسلام و ادیان یکتاپرستی و ابراهیمی، باور های ضد دینی و فرهنگی منتشر شود.

از این رو، به وزیر فناوری زمان که نماینده وی در امور فناوری ها بود، دستور داد تا این حاشیه ها را از بین ببرد و دستور دهد تا سازندگان فناوری طبق قوانین فرهنگی و دینی ایران واردات و ارایه خدمات انجام دهند.

دستور اصلاحات فرهنگی در فناوری ها به سایر وزرا و مسئولین حکومت نیز ابلاغ گردید.

اگر امام باقر مسئول الان بود چه می شد؟
تصویر برگرفته از کتاب «بوی سکه‌های نو» با محوریت سیره امام باقر(ع) توسط «به نشر»

فناوری ها تا حد ممکن بهتر شد با گذشت زمان رواج یافت و همچنین دانش آن نیز در حال انتقال به سمت ایران بود و فناوری های ساخت ایران به سرزمین های غربی نیز رسید.حاکمان غربی از این برنامه ناخشنود شدند و به حاکم نامه نوشت و از او خواست تا فناوری ها را همانطور که غربی‌ها بهره می‌برند استفاده کنند.

نامه را همراه با وعده‌های کارگشا به سوی حاکم گسیل داشت، اما حاکم نامه نامه را طوری دیگر پاسخ داد و وعده هایشان را هم نپذیرفت، این کار چندین مرتبه دیگر با وعده های بیشتر صورت گرفت.در مرتبه پایانی، حاکمان غربی تهدید کردند که اگر به توصیه‌ها عمل نکنند، ایران هراسی و اسلام هراسی را ترویج، دشنام به‌به باور های ایرانی و اسلامی را رواج خواهند داد.

در این عصر، پیام رسان ها و شبکه‌های اجتماعی های رایج میان مسلمانان، مربوط به غربی ها بود.و اگر حاکمان غربی تهدید خود را عملی می ساختند، ضربه ای سیاسی بر حکومت اسلامی وقت ایران وارد می شد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار می گرفت.

حاکم خود را مواجه با مشکلی بزرگ یافت، برای مشورت و یافتن راه حل به متخصصان کشور های ضد غربی روی آورد.ولی او در پاسخ گفت:

ای متخصصان آن کشور ها گفتند! تو خودت خوب می دانی که راه حل چیست،با مراجعه به ما مشکل را بزرگ‌تر خواهی کرد.

حاکم پرسید: راه حل چیست؟؟ !

یکی از متخصصان گفت: کشور شما سالهاست بیشترین پرورش متخصصان را دارد به طوریکه با وجود مهاجرت های فراوان هنوز کارهای تخصصی دیگر نیز انجام می‌شود برو و به متخصصات خودت و عموما به جوانان مراجعه کن.

عبد الملک: آری تو درست می گویی.ولی…

حاکم به وزیر خود دستور داد تا نمجلسی از متخصصان دانشگاهی و فعالان حوزه فناوری و رسانه ای ایران تشکیل داده و از آن‌ها به خوبی استقبال کنند و احترام آن‌ها رعایت شود.

وزیر رفت و چنین کرد و حاکم نیز با مشخص کردن مسایل و چالش ها خود را آماده جلسه کرد.

حاکم در جلسه حاضر شد ، خیر مقدم گفت و مشکل سیاسی خود را مطرح ساخت و کمک طلبید.

نظر یک متخصص در جلسه چنین بود: کار را دشوار نگیرید. در گذشته امام باقر نیز با چنین مشکل مشابهی نیز روبرو شده بود. نظر من این است که هم اکنون از اهل فن بخواهی تا برایت شبکه‌های اجتماعی و پیام رسان های فراوانی را بسازند که در آن قوانین و فرهنگ‌های ایرانی و اسلامی رعایت شود و حقوق کاربران فارغ از هر سلیقه و دین و کشور و فرهنگی محترم شمرده شود و آن‌ها را حمایت کنید تا گسترش پیدا کنند و با حاکمان دیار دیگر که نگرانی‌های مشابهی دارند نیز گفتگو کن تا راه تجارت برای آن‌ها نیز آسان گردد.سپس در زمینه برخی فناوری های دیگر یا حملات فناوری و ایجاد شبهه های فرهنگی نیز پیشنهاد هایی را داد.و به حاکم فرمود: از مردم بخواه تا از این پس با این شبکه‌ها تعاملات خود را انجام دهند و تعاملات بر بستری اینترنت را با شبکه های های غربی ممنوع و دارای مجازات اعلام کن.در ظرف چند ماه، رهنمودهای متخصصان بخوبی عملی گردید و شبکه های اجتماعی ایرانی که بر پایه باور های ایرانی و دین اسلام شکل گرفته شد نه تنها ایران بلکه در کشور های هم ریشه نیز گسترش یافت.آن گاه حاکم به حاکمان غربی نوشت، اگر می خواهی تهدیدهایت را عملی کن!

حاکم غربی که از این اتفاقات با خبر شده بود، عملی ساختن تهدیدهای خود را بی ثمر یافت و از آن صرف نظر کرد.

داستان اصلی:

کمال الدین دمیری در کتاب حیاه الحیوان و مقریزی در کتاب شذرات العقود از کسائی نقل کرده اند که روزی در مجلس هارون الرشید سخن از اولین نفوذ اسلامی به میان آمد، در آن مجلس تاریخچه نخستین سکه هایی که بر آنها شعارهای اسلامی نقش بسته چنین مطرح شد:

در آغاز، کاغذ از جانب رومیان به مملکت اسلامی وارد می شد، در آن روزگار بیشتر مردم مصر نصرانی بودند و همکیش پادشاه روم به حساب می آمدند.از این رو، بر حاشیه کاغذهایشان با خط رومی این کلمات: (پدر، پسر و روح القدس) نقش بسته بود.

این نوع کاغذها در جامعه اسلامی از آغاز تا عصر عبد الملک مروان رواج داشت تا این که عبد الملک از کسی که زبان رومی می دانست، خواست تا آن کلمات را برای او ترجمه کند.پس از ترجمه کلمات، عبد الملک برآشفت و گفت: این شایسته نیست که در سرزمین اسلام، شعار نصرانیت به وسیله این اوراق در حد وسیعی منتشر شود.

از این رو، به عبد العزیز مروان که برادر او و نماینده و کارگزار وی در مصر بود، دستور داد تا این حاشیه ها را از بین ببرد و دستور دهد تا سازندگان کاغذ بر حاشیه کاغذها آیاتی از قرآن بنویسند.

دستور از میان بردن حاشیه های رومی به سایر کارگزاران حکومت در سایر شهرها نیز ابلاغ گردید.

کاغذها با حاشیه های جدید با گذشت زمان رواج یافت و به سرزمین روم نیز رسید.پادشاه روم از این برنامه ناخشنود شد و به عبد الملک نامه نوشت و از او خواست تا حاشیه های رومی را دوباره به کارگیرد و رواج دهد.

نامه را همراه با هدایا به سوی عبد الملک گسیل داشت، اما عبد الملک نامه و هدایا را پس فرستاد، این کار دو مرتبه دیگر با هدایای بیشتر صورت گرفت.در مرتبه آخر، پادشاه روم تهدید کرد که اگر حاشیه ها به صورت نخست باز نگردد، بر روی سکه ها، دشنام به پیامبر اسلام را نقش خواهد زد.

در این عصر، سکه های رایج میان مسلمانان، سکه های رومی بود.و اگر پادشاه روم تهدید خود را عملی می ساخت، ضربه ای سیاسی بر حکومت اسلامی وارد می شد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار می گرفت.

عبد الملک خود را مواجه با مشکلی بزرگ یافت، برای مشورت و یافتن راه حل به شخصی به نام روح بن زنباع روی آورد.ولی او در پاسخ گفت:

ای عبد الملک! تو خودت خوب می دانی که چه کسی راه حل مشکل تو را می داند، اما بعمد آن را مطرح نمی کنی.

عبد الملک: او چه کسی است؟ !

روح بن زنباع: او جز باقر العلوم (ع) از خاندان پیامبر اکرم (ص) فرد دیگری نمی تواند باشد و تو ناگزیر هستی که از او کمک بگیری.

عبد الملک: آری تو درست می گویی.ولی…

عبد الملک به والی خود در مدینه دستور داد تا نزد امام باقر رفته و امکانات سفر را در اختیار وی قرار دهد و آن حضرت را برای سفر به سوی شام تجهیز کند.

والی مدینه، چنین کرد و امام رهسپار شام گردید.

عبد الملک به استقبال آن حضرت رفت، خیر مقدم گفت و مشکل سیاسی خود را مطرح ساخت و کمک طلبید.

امام باقر (ع) فرمود: کار را دشوار نگیر.نظر من این است که هم اکنون از اهل فن بخواهی تا برایت درهم و دینارهای فراوانی را بسازند که بر یک طرف آن شعار توحید و بر طرف دیگر محمد رسول الله نقش زنند و در مدار آن نام شهری که سکه در آن زده شده و تاریخ ساخت آن نوشته شود.سپس در زمینه برخی خصوصیات دیگر سکه ها، رهنمودهایی داد تا تقلب و دخل و تصرف در آنها به آسانی میسرنباشد.و به عبد الملک فرمود: از مردم بخواه تا از این پس با این سکه ها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادی را با سکه های رومی ممنوع و دارای مجازات اعلام کن.در ظرف چند ماه، رهنمودهای امام باقر (ع) بخوبی عملی گردید و سکه های اسلام در روابط اقتصادی به کار گرفته شد.آن گاه عبد الملک به پادشاه روم نوشت، اگر می خواهی تهدیدهایت را عملی کن!

پادشاه روم که از رواج سکه های اسلامی مطلع شده بود، عملی ساختن تهدیدهای خود را بی ثمر یافت و از آن صرف نظر کرد. (۱)

منبع

By Saeb Khanzadeh

Programmer and Computer Engineer